نظریه پردازی یا تئوریزه کردن: انقلاب اسلامی کاری است که تا کنون نشده است! ما در هیچ زمینه ای، نظریه مستقل نداریم. همگی یا کلا نظریات غربی هستند، یا رفو شده آن که اصطلاحا :یک کلمه اسلامی به آن چسبیده است: مثلا در مدیریت بحران، نه اتاق فکر هست، و نه اندیشه ورزی و نه تئوری پردازی، فقط عملیات، آنهم دیرهنگام، ناقص و بی ثمر. علت دیر هنگام و بی ثمر و ناقص بودن همه کارها، به همین سادگی است: مثل مسافری که هدف نداشته باشد. هرچه قدر راه برود، فایده ای ندارد. زحمت خود را می کشد. ولی بی فایده. در حالیکه اسلام بزرگترین منبع نظریه پردازی، یعنی قران را دارد. ولی مسلمان، متاسفانه نظریه های دیگران را، بر قران بار می کنند. لذا در عمل دچار نقص و اشتباه می شوند. مثلا نظریه قران در مورد سرمایه گذاری(فردی یا ملی یا جهانی) شکر گزاری است: قران می فرماید: (لئن شکرتم لازیدینکم) اگر شکر گزاری کنید، من به شما دهها برابر سود می دهم. و آن را زیاد می کنم. یا در وام دادن: می فرماید چه کسی به خدا وام میدهد؟ تا چند برابر ان را بگیرد؟(من ذالذی یقرض الله..) ولی دولت و مردم، همه سراغ چین می روند برای سرمایه گذاری! می گویند چین 800تریلیون دلار ذخیره ارزی دارد. و حاضر است در خراسان جنوبی، برای معادن آن 5میلیارد دلار سرمایه گذاری کند. طبیعی است که چین ابتدا، در باغ سبز نشان می دهد تا: تمام منابع را به غارت ببرد. زیرا 800تریلیون دلار ذخیره ارزی اش، پول نفت ایران است که نداده.45سال اولین وارد کننده نفت ایران بوده، ولی به بهانه های مختلف ان را نداده! زمانی به بهانه دفاع از برجام! زمانی به بهانه: تحریم بانکی. و حتی به بقیه کشورها هم گفته: پول نفت را به من بدهید، تا به ایران کالا صادر کنم! در تئوری های اسلامی: مدیریت از خودشناسی شروع می شود. ولی تئوری های غربی برمبنای دیگر شناسی(روانشناسی و جامعه شناسی ) است. یعنی چگونه ثروت دیگران را برای خود بردارد. به همین جهت بالاترین حقوق ها را در خواست می کنند. شرکتی که هنوز نه به بار است و نه به دار، همه وامهای دریافتی اش: حقوق مدیرعامل و پاداش هیات مدیره می شود. بعد هم قادر به باز پرداخت بدهی نیست. بانکها هم ادعا می کنند: باید طلب انها داده شود. و عاقبت کار 20هزار کارگاه تعطیل شده! یا مصادره شده و چند هزار مدیر زندانی و فراری: به جرم اختلاس! در تاریخ، نظریه اسلامی افرینش حضرت آدم است. اما آنها می گویند: این افسانه است، بعد می روند سراغ افسانه های داروین! و آن را تاریخ می گویند. به کجا می روند؟ ای قوم به حج رفته! معشوق همین جا است، بیایید، بیایید. حتی نظریات فیزیک و شیمی را هم، درست در نقطه مقابل: نظریات امام صادق ع یا امام باقر مطرح می کنند.( الله نور السموات والارض) قران می گوید: خدا نور اسمان ها و زمین است، ولی انها می گویند: نور ذرات فوتون است. یا موج و یا حرکت و انرژی! یعنی خودشان هم نمی دانند: چه می گویند. ولی فقط یک اصل را خوب می دانند: مخالفت با شرع و دین. در حالیکه اولین کرسی آزادی اندیشی را، خداوند قبل از خلقت بشر گذاشت، می گویند این از اصول :دمکراسی غربی است. خداوند فلسفه را قبل از آدم افرید: و چیستی و هستی آدم را، برای فرشته ها بیان کرد. و هدف خلقت را اعلام نمود. ولی آنها می گویند: فلسفه را افلاطون! و منطق را ارسطو خلق کرده است. لذا هیچگاه راجع به هدف افرینش راست نمی گویند: و در سفسطه، انسانها را غرق می کنند. و به قول امام علی ع: آنها در یک چیز متحد شده اند: که متحد نشوند(اتحدوا ان لا یتحدوا). حتی مفسران قران هم، ذوق و شوقشان این است که ثابت کنند: بله: در قران هم نظریه داروین تایید شده! (وَ?للَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَا?بَّة? مِّن مَّا?ء?? فَمِن?هُم مَّن یَم?شِی..) اما فرق نظریه داروین با قران، این است که اولش فرمود: والله خلق. یعنی خدا آنها را خلق کرد. اما داروین می گوید: برحسب تصادف یا تکامل اینطور شده است. لذا نظریات علمی غربی، فقط برای حذف خدا است.